نتایج جستجو برای عبارت :

یک ساعت دیگه امتحان دارم

بچه ای که زیاد کتک میخوره نسبت به کتک خوردن بی تفاوت میشه به جایی میرسه که وقتی کتکش میزنند میخنده
حس من الان نسبت به امتحان مثل حس یه بچه زیاد کتک خوردست از بس تو این سالها انواع و اقسام امتحانات رو دادم الان با اینکه امتحان جامع دارم و باید امتحان زبان بدم تا بتونم امتحان جامع رو بدم بی خیاال شدم نه استرس دارم نه درس میخونم نه برام مهمه بی خیاااال 
پ ن جالبه خدا نمیذاره بفهمی که داره ازت امتحان میگیره از قبلشم خبر نداری  که قراره اینجا امتحا
فردا امتحان علوم دارم..
یکی از سخت ترین امتحانای دنیا اونم برای منی که هیچ وقت نتونستم معنی چیزایی که دارم میخونم رو بفهمم:/
ساعت ۱ شبه و من هنوز دو فصل دارم که نخوندمشون:))
زندگی قشنگیه نه؟
خیلی دوست دارم به دیروز برگردم و یکی بزنم پس سر خودم و بگم ‌"گمشو برو پای درسات"
ولی خب نمیشه-_-
الان دلم میخواد تو تخت گرمم دراز بکشم و کل این زندگی رو به تخمام دایورت کنم و خیلی راحت بخوابم..
حتی گفتنشم باعث میشه بخوام از خوشحالی اشک بریزم~
ولی اینم نمیشه..
نت
امتحان جراحی دارم 24 ام..روز بعدشم باید پروپوزالمو تحویل بدم...صبحآم بخش اطفالم و 2-3 روز درمیونم عصرآ کشیک..پشت بند امتحان جراحی 3-4 تا امتحان دیگه ام درام..و تازه بعد از اون باید بشینم واسه غول آخر ( امتحان پره اینترنی ) بخونم...ب معنای واقعی کلمه دارم دچار واپاشی مغزی و روحی و جسمی میشم...
عملا وقت استراحت کردن ندارم ..تو دو هفته اخیر حداکثر تایم خواب شبانه روزم 5 ساعت بوده..دقیقا تو سخترین مرحله این بازی ام..مدام با خودم میگم نمیتونم ببرم..امکان ندار
دیشب و پریشب تا صبح بیدار بودم. حالا فردا ک امتحان دارم و هنوز دو جلسه از 6 تاش مونده به همین زودی خوابم گرفته! 
ساعت بیولوژیک بدن من طبق امتحان تنظیم میشه :))
+ خاک تو سرت پلک چشم چپم که از صبح تو دیگه منو روانی کردی از بس پریدی!  :|
الان 23 ساعت و نیم مونده به آخرین امتحانهام!
چرا امتحان (ها) ؟
چون مدیر گروهمون حین انتخاب واحد درسی رو واسه ما ارائه داده بود که پیش نیازش رو نگذرونده بودیم!! و اون درس 4 واحدی حذف شد
بعد با پیگیری و اعتراضهامون 4 واحد دیگه واسمون ارائه دادن که البته تاریخ امتحانش رو همینطوری گذاشته بودن 6 بهمن ساعت 10 صبح.خب ما دیدیم که 6 بهمن ساعت 8 صبح یه امتحان 3 واحدی دیگه داریم و اتفاقا هر دو درس امتحانهای تشریحی و سخت و مکانیسمهای پیچیده دارن :| 
بهمون گفتن بع
به نظرم شاعر صاحبدل، این کلام نغز را خاص شبهای امتحان سروده: من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود!!
پ. ن: هم کلاسی جان همینجا خوابیده. هر یک ساعت از شدت استرس امتحان بیدار می‌شود می‌گوید: این چه زندگی سگیه ما داریم؟!
ولی من همین زندگی که اون بهش میگه سگی، خیلی دوست دارم. 
دیشب هزار بار گریه کردم از ته دل. خسته شدم و دل تنگم و از طرفی امتحان دارم. امتحان فردا ک مثل امتحان روز یکشنبه هیچ کس حتی شاگرد اول کلاس از افتادنش در امان نیست!
امتحان یکشنبه رو خراب کردم و دیشب ب خاطر اینکه دوباره درس همون استاده از قیافه ی کتاب حالم بد میشد
  بچه ها اومدن و چرت و پرت گفتیم و خندیدم و بعد اونا رفتن درس بخونن اما من خوابیدم
امروز ساعت 5 بیدار شدم. سرحال. بدون هیچ اثری از ناراحتیای دیشب.هوا برعکس روزای قبل خنکه. با سرعت درسو پیش م
فیزیک ۲ ۳/۰۰ ۰/۰۰ عادی پایه ناظر دیلمی سمیه درس(ت): دو شنبه ۱۴:۳۰-۱۶:۰۰ مکان: دانشکده کامپیوتر کلاس ۱۰۵، درس(ت): چهار شنبه ۱۳:۳۰-۱۵:۰۰ مکان: دانشکده علوم پایه کلاس ۲۰۷، امتحان(۱۳۹۸/۱۱/۰۲) ساعت : ۱۴:۰۰-۱۶:۰۰ کاربرد فناوری در آموزش ۲/۰۰ ۱/۰۰ عادی صلاحیت معلمی رحیمیان سحر درس(ت): دو شنبه ۰۹:۰۰-۱۰:۰۰ مکان: سایت، درس(ع): دو شنبه ۱۰:۰۰-۱۲:۰۰ مکان: سایت، امتحان(۱۳۹۸/۱۰/۲۱) ساعت : ۱۴:۰۰-۱۶:۰۰ کارورزی ۱ ۲/۰۰ ۲/۰۰ عادی صلاحیت معلمی غفاریان جمیله درس(ع): چهار شنبه ۰۸:
دارم می‌میرم. این زندگی چقدر سخته. هر جاشو رد می‌کنیم تموم نمیشه بعدی میاد. این دو ماه کلی بلای اشک آور سرم اومد که بازشون نمی‌کنم. الان مامانم ازم متنفره و کسی که دوستش دارم باهام قهر کرده (وقتی یک چیزی که راست بود رو بهش گفتم). تو زندگیم موندم. نمیدونم اینکه اپلای نکنم بر خلاف تقریبا همه بیچاره‌م میکنه یا نه. امتحان زبانامو که عطا کردم. اوضاع سلامتیمم جالب نیست.
هوا بارونی شد و من دیگه تموم شدم. فقط دوست دارم ساعت‌ها گریه کنم
داریم می رویم. اما من می نویسم. آنجا هم می نویسم. در کره ی ماه هم می نویسم. می نویسم چون نیاز دارم. می نویسم چون مطمئنم آنجا حتی با دیدن یک صحنه ی کوتاه هم متنی به ذهنم می رسد. باید بنویسم. باید تمرین کنم. روزی یک ساعت باید بنویسم و چندین ساعت بخوانم. من کسی بودم که موقع امتحان های ترم شب ها بیدار می ماندم تا کتاب بخوانم و روزها برای امتحان فردایم تلاش می کردم. من کسی هستم که در زنگ ریاضی کتاب می خوانم. زنگ ادبیات کتاب می خوانم. زنگ علوم کتاب می خوانم
جدیدا خیلی زیاد با خودم حرف میزنم مخصوصا درس خوندنی.
همین که کتاب رو میذارم جلوم، همه اش چرت و پرت میاد به ذهنم، از خاطرات دوران بچگیم گرفته تا مکالمه ی چند دیقه قبلم، حتی برنامه های چند ساعت بعدم. خلاصه این که توی لحظه نیستم. تو هپروتم. شبیه شب های امتحان که اصلا نمی خوابی و سر امتحان هم فقط سوالا رو نگاه می کنی و اصلا نوشتنت نمیاد. حتی اگه بلد باشی، حال نداری بنویسی. خلاصه که این روزا دارم گند می زنم. امتحان ندارم ولی نمی تونم کارام رو انجام بد
جواب امتحان ریاضی و آمار دوازدهم شهریور 98
سوالات و پاسخنامه امتحان ریاضی و آمار
لینک دانلود دو ساعت پس از برگزاری آزمون قرار میگیرد.
امروز هم امتحان ریاضی و آمار برای دانش آموزان شهریور ماه برگزار شد . درس ریاضی و آمار در پایه دوازدهم یکی از دروس اختصاصی رشته انسانی میباشد. امتحان ریاضی و آمار در خرداد ماه بسیار دشوار بود .
جواب امتحان ریاضی و آمار دوازدهم شهریور 98
خب وقتی ی درس انقدر بیخود هس چرا باید امتحان بدیم؟؟؟
خدایش ی امتحان راحت بود که اصلا ارزش خوندن نداشت حیف وقتی که گذاشتم واسه خوندن اون امتحان لعنتی اگه نمیخوندم هم از پس امتحان بر میومدم ولی خب دیگه نباید غصه گذشته رو خورد مگه نه؟؟؟ 
- روش تحقیق یکشنبه 98/02/15 تا انتهای ص  134 کلاس 701
- جامعه شناسی سازمانی مدیریت دولتی دوشنبه  98/01/25  تا انتهای ص 173 ساعت 11/30 کلاس 701
- تحقیق در عملیات 1 ( پژوهش عملیاتی )   یکشنبه 97/01/18  ساعت 9/45 از فصل 1و2و3
- اقتصاد خرد چهارشنبه 98/01/28 ساعت 8 صبح  تا آخر فصل 18 درکلاس 701
- اقتصاد کلان چهارشنبه 98/01/28 ساعت 8 صبح تا صفحه 287 درکلاس 701
- روابط کار چهارشنبه 98/01/28 ساعت 8 صبح تا آخر فصل 8 درکلاس 701
- تجارت الکترونیک 2 چهارشنبه 98/01/28 ساعت 8 صبح از فصل 6و7و8 درکلاس 701
-سمینار در مس
جواب امتحان ریاضی و آمار دوازدهم شهریور 98
سوالات و پاسخنامه امتحان ریاضی و آمار
لینک دانلود دو ساعت پس از برگزاری آزمون قرار میگیرد.
امروز هم امتحان ریاضی و آمار برای دانش آموزان شهریور ماه برگزار شد . درس ریاضی و آمار در پایه دوازدهم یکی از دروس اختصاصی رشته انسانی میباشد. امتحان ریاضی و آمار در خرداد ماه بسیار دشوار بود .
جواب امتحان ریاضی و آمار دوازدهم شهریور 98
دقیق که فکر میکنم میبینم بعد از تموم شدن مدرسه بود که آرزو کردم یه روزی برسه بهار رو مجبور نباشم درس بخونم و استرس امتحان و آزمون و ساختن سرنوشت رو بکشم! حالا اون بهار رسیده و من نه کنکوری دارم نه امتحان دانشگاه و مدرسه ای هوا هم خیلی خوبه فقط پول نیست گورمو از این شهر و خونه گم کنم برم سفر برم سی دل خودم برم دور شم از آدم های این خونه و این شهر. حالا درسته استرس امتحان و درس نیست استرس و فشار بیکاری که هست. با این وجود بهار 98 و آزادیم از زندان زیس
سلام
 وقتتون بخیر
 ساعت هشت امروز اخرین امتحان نهاییمو میدم بعدشحدود20روز تا کنکور مهلت دارم تا زندگیمو تغیر بدم ....
ارزو میکنم هیچکس تو امتهانات نهایی نیفته (زبان رو سخت داده بود)
آرزو میکنم خرداد و تیر ماه شانس هممون باشه تا تو کنکور موفق شیم کنکوری که سالهاستزندگیمون رو به هم زده...
بینخودمون باشه تااینجا که اومدم به کمک و لطف خدا و امام رضا بوده اتفاقات زیادی بوده که حل شده و بعدا بهتون میگم.
ارزو میکنم ازدانشگاه مشهد مجاز بیارم.
ارزو دارم
دعا کنید برام ! 
یکی نیست بگه نونت نبود ، آبت نبود ، فشرده کردن برنامه هات چی بود :))) 
شنبه امتحان نسخه نویسی دارم ، حالا این وسط روتین های اینترنی ک شامل و راند و کشیک میشه هم هست ...
۲۴ ام امتحان صلاحیت بالینی دارم ! باز این وسط هاش کشیک ها و راندها ! بعد تنها هم هستم ! همه ی دوستهام از شرکت تو امتحان دارن انصراف میدن و من همچنان پررو پررو میخوام امتحان بدم :)) 
باز عین آهو رفتم از استاد راهنمام وقت گرفتم ک نمونه هامم جمع کنم تو این مدت:))) 
فردا دوستم
خب من یه یک ساعت هست که اومدم که نهار خوردمو تازه میخوام شروع کنم به کار کردن. امتحان دیگته امو هیجده شدم این همه هم مثلا کار کردما :/ بی دقتی بود دوتا کلمه ای که اشتباه کردم. باید یادبگیرم دقت کنم. استرس امتحان پس فردارو دارم اما به هر قیمتی شده باید یاد بگیرم. در نتیجه فردا که کلا زبان امروزم یه فصل از فلاسفه ی بزرگ رو میخونمو بقیشو زبان کار میکنم. یه ذره هم خسته ام اما کدوم ادم بزرگی رو میشناسین که وقتی خسته است بگیره بخوابه اصلا خستگی معنایی د
فردا امتحان محیط زیست دارم و هیچ نخوندم
گربه ی درونم فعال شده و هیچ طوره حاظر نیست از جاش بلند شه بلندشم که میکنن میره یه ور دیگه میوفته(تصور کنید گربه ای رو که دو تا دست به زور میخواد بلندش کنه و مقاومت گربه و اون حجم از کش اومدنش الان دقیقا همونشکلی ام)
طبق روال هر آخر هفته دو تا فیلم آبکی فاقد هر گونه ارزش هنری دیدم و اصلنم از کار خودم پشیمون نیستم چون ترجیح میدم دو ساعت بی دلیل بخندم تا دو ساعت بدبختی ببینم و بعد فیلم ذهنم درگیرش باشه حداقل ا
- روش تحقیق یکشنبه 98/02/15 تا انتهای ص  134 کلاس 701
- جامعه شناسی سازمانی مدیریت دولتی دوشنبه  98/01/25  تا انتهای ص 173 ساعت 11/30 کلاس 701
- تحقیق در عملیات 1 ( پژوهش عملیاتی )   یکشنبه 97/01/18  ساعت 9/45 از فصل 1و2و3
- اقتصاد خرد چهارشنبه 98/01/28 ساعت 8 صبح  تا آخر فصل 18 درکلاس 701
- اقتصاد کلان چهارشنبه 98/01/28 ساعت 8 صبح تا صفحه 287 درکلاس 701
- روابط کار چهارشنبه 98/01/28 ساعت 8 صبح تا آخر فصل 8 درکلاس 701
- تجارت الکترونیک 2 چهارشنبه 98/01/28 ساعت 8 صبح از فصل 6و7و8 درکلاس 701
-سمینار در مس
یک استادی در دانشگاهمون داریم که نحوه‌ی تدریسش خیلی باحاله و به میزانی که سرکلاس فعالیت میکنی یا توی گروهش که توی تلگرامه میتونی در ترم نمره بگیری اونقدر که آخر ترم از دادن امتحان معاف بشی.بنا به دلایلی من ترم پیش برای چندتا از بچه‌ها تحقیقاشون رو برای این درس درست کردم. و همشون از امتحان معاف شدن. برای همون من با این استادمون کلاس برداشتم. گفتم من که راحت میتونم ازش معافیت رو بگیرم. 
الان باید بشینم برای امتحانش بخونم چون من رو معاف نکرده.
هفته‌ای که داره میاد نه هفته بعدش تا دلتون بخواد امتحان دارم ولی نمیدونم چرا حوصله درس خوندن ندارم! الهی العفو!
حالا بیوشیمی رو نخونم هم میدونم میتونم نمره بالا بگیرم ولی امتحان سلولی شبیه شوخی زشتیه که نمیخوام باورش کنم...
به دلیل امتحان کنکور سراسری ابلاغیه ای از طرف دانشگاه جامع مبنی بر تغییر برنامه امتحانات معارف و دروس مهارت مشترک صادر گردیده است که این نغییرات به شرح زیر می باشند:
اندیشه اسلامی (1) 98/3/18 ساعت 16-14
اخلاق اسلامی 98/3/20 ساعت 16-14
دانش خانواده وجمعیت 98/3/21 ساعت 16-14
مهارت ها و قوانین کسب وکار 98/3/23 ساعت 16-14
اندیشه اسلامی(2) 98/3/18 ساعت 16-14
تاریخ تحلیلی صدر اسلام 98/3/20 ساعت 16-14
انقلاب اسلامی 98/3/21 ساعت 16-14
تفسیر موضوعی قرآن کریم 98/3/23 ساعت 16-14
مهارت های مسئله یابی
یادمه از آخرین باری که امتحان آیین نامه دادم تقریبا یه ماه یا بیشتر میگذره!یادمه قبول نشدم و چقدر اعصابم خورد شده بود،دیگه نرفتم امتحان بدم تا اینکه هفته پیش نوبت گرفتم و امتحانش افتاد واسه امروز،از ساعت ۷/۵ صبح تو آموزشگاه بودم.بعد از امتحان،وقتی افسر اسم مردودیا رو میخوند ضربان قلبم تندتند میزد و کلی استرس گرفته بودم و تو دلم دعا میکردم خدایا اسم من رو نخونه یهو!که خوشبختانه نخوند و ظاهرا قبُول شده بودم!خدایا شکرت...خیلی وقت بود به یه خ
به دلیل امتحان کنکور سراسری ابلاغیه ای از طرف دانشگاه جامع مبنی بر تغییر برنامه امتحانات معارف و دروس مهارت مشترک صادر گردیده است که این تغییرات به شرح زیر می باشند:
اندیشه اسلامی (1) 98/3/18 ساعت 16-14
اخلاق اسلامی 98/3/20 ساعت 16-14
دانش خانواده وجمعیت 98/3/21 ساعت 16-14
مهارت ها و قوانین کسب وکار 98/3/23 ساعت 16-14
اندیشه اسلامی(2) 98/3/18 ساعت 16-14
تاریخ تحلیلی صدر اسلام 98/3/20 ساعت 16-14
انقلاب اسلامی 98/3/21 ساعت 16-14
تفسیر موضوعی قرآن کریم 98/3/23 ساعت 16-14
مهارت های مسئله یابی
+تاریکی مطلق اتاق کلی حرف زدم با خدا،خدایا چه خوبه هستی:)+منتظرم اذان صبح  بشه نمازم بخونم و بخوابم و دوباره از ۸ صبح درس بخونم.با وجودیکه تا سحر بیدار بودم  میلی به خوردن سحری ندارم.+وقتی فهمید میخوام  روزه بگیرم گفت منم روزه میگیرم ، چشمام قلبی  شد از شنیدن تصمیمش.
+هفت روز دیگه امتحان دارم ،چهارده روز  دیگه امتحان بعدی   و حدودا سی و چهار روز دیگه هم یک  امتحان دیگه !
 
+یادداشت شماره ۳۶
هفته بسیار سخت و پر کاری داشتم و هنوز این هفته تموم نشده کلا هفته های سخت روزهای سخت و ساعت های سخت خیلس کش دار و کند میگذرن و همونجوری وه میبینیر ۳ روز از هفته مونده تا تموم بشه.
کل روزای هفتع کلی کار برای دانشگاه دارم به علاوه حسابداری فردا انتحانش دارم :/ 
برای هفته دیگه یک طومار کار دارم فقط کارای دانشگاهه نمیدونم چه خبره؟ ترم های پیش از این خبرا نبود :|| قشنگ مثل ارازل بیکار میچرخیدیم همشم میخوابیدیم ولی حالا به زورررر میخوابم ینی الان واق
ساعت مچی دوست دارم...قطعا اگر تمکن مالی داشتم، یک کلکسیونر ساعت می شدم...از همون ابتدای کودکی اصرار داشتم که ساعت بیاندازم...امروز که خیلی ها بواسطه موبایل از ساعت مچی چشم پوشی کردن، آدم های ساعت دار، خاص به نظر میان...هنوز هم از ایستادن مقابل ساعت فروشی های حول و حوش پلاسکوی مرحوم و تماشای ساعت های اصیل و قیمتی سیکو و سیتیزن لذت می برم...ساعت علاوه بر اعلام زمان، با انداختن در دست راست، نشانه ای از چپ دست بودنم است...این موضوع احترام ساعت را برای
روش های کاهش استرس قبل از امتحان
مجله زیبا - خیلی از دانش آموزان هستند که قبل از امتحان دچار استرس می شوند . اما راه چاره چیست؟ . اغلب دانش آموزان به حداقل ۶ و ۷ ساعت خواب در طول شبانه‌روز احتیاج دارند و اگر آنها کمتر از این میزان بخوابند، بدنشان مستعد و آماده آسیب‌های روحی و جسمی خواهد شد
به ادامه بروید
ادامه مطلب
از اون دوشنبه لعنتی... 
برات نوشتم چیزی شده دیشب ساعت دو شب تماس گرفته بودی ؟ 
- نوشتی : ببخشید خواستم بزارم گوشیم رو تو جیبم دستم رفت روش 
نوشتم فدای سرت فقط نگران شدم 
نخوندی !! 
بازم نوشتم نخوندی !!!! پرسیدم قهری ؟ نوشتم این ادا اطفارها چیه ؟ تو که میدونی فردا امتحان دارم ؟؟؟
نخوندی !!؟ 
نوشتم نگرانم !! نخوندی !! نوشتم تو رو خدا یه چیزی بگو ...
نوشتم و نوشتم و کل روز رو نوشتم 
دیگه شکی نداشتم یه اتفاقی افتاده 
من تو رو میشناسم ! تو آدمی نیستی که روز ق
به خودم قول دادم قبل امتحان فردا پست بزارم..مث قدیم ازتون بخوام واسم دعا کنین..ساعت یک تموم کردم تا دو یه نمونه سوال حل کردم و ایه خوندم ولی دوره نه...چیزی خیلی یادم نیست...اگ ممکنه واسه من و همه اونایی ک فردا امتحان دارن دعا کنین مخصوصا دوازدهمیای مظلوم و خسته...تا فردا بیام پست بزارم دوباره و خبرای بد بدم و از اتفاقات این مدت بگم:)
نماز روزه هاتون قبول♡
شب امتحان داخلی عصب
مثه بقیه شب امتحانای اخیر، بنده هستم و اهنگای یکی دیگه از خواننده های قدیمی که تا صبح اکثرشونو گوش میکنم. این دفعه استاد معین
 
این چنتا امتحان اخیر ناخوداگاه میرفتم اهنگای یه خواننده ی قدیمی رو گوش میکردم. خودمم نمیدونستم چرا اینکارو میکنم بعدا که بهش فکر کردم دیدم شاید چون همینکه بچگیامو یادم میاره باعث میشه حس خوب بده وسط بفنا بودنای شب امتحان
حدود ساعت ۳ اینا بود تو کتابخونه ی خابگاه. حس کردم زندگی خیلی کسل کننده شد
فردا و پسفردا کلی امتحان دارم، دوتا درس تخصصی و سنگین که استادش کلا میانترم بدی یا ندی نمره ای نمیده، خب این داره وسوسم میکنه که نرم امتحان رو بدم و تمرکزم رو بذارم روی پایانترم، نمیدونم این از روی تنبلیه یا درست بودن نظرم.
خب درسارو قبلا یکبار دوره کردم و باید یبار دیگه قبل امتحان دوره کنم اما خب نشد و درگیر کارای دیگه بودم. کلا این هفته از هفته های پر کارو بی برنامم بود، احساس خستگی دارم و دلم یه زنگ تفریح میخواد.
باید یه کاری برنامه ای چیزی
رفتم سنجش رو دادم :/ 
از دو حالت خارج نیست یا من خیلى خنگم که هنوز نیم ساعت به ازمون مونده بود و فقط و فقط من تو اون کلاس یا اجتماعاتى که امتحان میدادن مونده بودم و هنوز داشتم رو سوالایى که اشکال داشتم فکر میکردم 
یا اونایى که من باهاشون امتحان دادم خیلى خنگ بودن :/ 
براى اولین بار جو کنکور رو حس کردم خیلى خیلى تو جو کنکور بود :/ 
سطح سوالا نسبت به قلم چى خیلى اسون تر بود مخصوصا ریاضیش ! فقط اونایى هنوز درست نخونده بودمشو نزدم مثل پیوستگى که فردا ا
صبح روز یک شنبه ساعت۶:
+من سرما خوردم امروز نمی رم کلاس!
نیم ساعت بعد:
+ای گه مال کثافت..میرم!کتاب N پیشمه سه شنبه امتحان داریم باید برم پسش بدم کتابمو بگیرم...
...
ساعت۹:
N:من امروز نیوردم کتابتو
من: اشکال نداره حالا( حدس میزنم از از حرص قرمز شده بودم)
دوشنبه ساعت نحس ۶ صبح:
+سرده هوا...یخ میزنم...گلوم جز میزنه..دارم میمیرم..نمی تونم نفس بکشم نفسم تنگ میره...نمیره کلاس!!
چهل دقیقه بعد:
+باید برم کتابمو بگیرم !سه شنبه امتحان داریم کتاب خودمو میخوام !
...
ساعت
یک عدد دانشجوی خسته و لهیده هستم که انقدر داغون شده بود حتی اساتیدش دلشون براش کباب شد روز آخر! خدایی ترم دیگه اگر خواستم یک جوری واحد بگیرم که ۵ تا امتحان رو پشت هم بدم بگیرید منو بزنید. 
امتحاناتم به جز دوتاشون خیلی عالی بودن و راضیم ازشون و یکشنبه دوم یکی از امتحاناتی رو داشتم که ازش راضی نبودم بخاطر اینکه من شنبه‌اش هم امتحان داشتم و نرسیدم بخونمش و گفتم صبح میخونم ولی صبح روز امتحان یه کار اداری داشتم و لعنتیا اجازه ندادن جزوه‌امو ببرم
جانم الان واقعا دارم اشک می‌ریزم. چون امتحان تجزیه داریم و من با احتمال خیلی زیادی میفتمش! جانم من واقعا فکر نمی‌کردم کارم به اینجا بکشه ولی خب کشید. الان همه تئوری هاش رو بلدم و می‌دونم دقیقا Ksp می‌خواد چی بهم نشون بده ولی با دیدن سوال‌هاش هنگ می‌کنم و اصلا متوجه نمیشم کدوم اطلاعات برای کجاست. عزیزم من واقعا کلاسامون رو دوست دارم ولی اصلا محتواش من رو به وجد نمیاره ترجیح میدم بخوابم سر کلاسا ولی یهو میبینم رسیدم به امتحان و هیچی از شیمی ه
ایام هفته
تاریخ امتحان
نام امتحان

شنبه
98/10/7
قرآن

دوشنبه
98/10/9
علوم تجربی

چهارشنبه
98/10/11
زبان

شنبه
98/10/14
ریاضی

دوشنبه
98/10/16
مطالعات اجتماعی

چهارشنبه
98/10/18
پیام آسمانی

پنج شنبه
98/10/19
املاء و انشاء

شنبه
98/10/21
عربی

تذکرات مهم :
1- ساعت شروع امتحان پایه هفتم 7/30 ، پایه هشتم 9/15 و پایه نهم ساعت 11 می باشد.
2-نیم ساعت قبل از شروع امتحان حضور دانش آموزان در مدرسه الزامی است.
3- از آوردن گوشی همراه جداً خودداری کنید.
4- وسیله ایاب و ذهاب به عهده دانش آموزان است
تو هر ترم تو کلاسای مختلف حداقل سه تا خانوم حامله داریمو این نشون میده هنوز نه خدا از بشر قطع امید کرده نه بشر از خدا :دی
یکی از این خانوما که اواخر بارداریشونم هست دیروز تو جلسه امتحان حالش خوب نبود
با مراقب هماهنگ شده بود بره دسشویی (بیشتر از نیم ساعت مونده به پایان امتحان)
ولی برگشتش تا زمان پایان امتحان طول کشیده بود
من به دوستش گفتم برگه ها رو می گیرم و تو اتاق هستم اگر خواست و تونست بشینه بیاد اتاق برگه شو میدم و نیم ساعت زمان میدم بنویسه
هنوز 24 ساعت از پست قبلی نگذشته که من خوان اول رو با موفقییییییت پشت سر گذاشتم و باورم نمیشه که امروز تونستم اون استرسه رو در راه مثبت مدیریت کنم *_*خود امتحان و موفقیتش به کنار ، من برای اون مدیریتم خوشحاااالم... واقعا کار سختی بود واسم و تونستم از پسش بربیام :) ذوق دارم
امیدوارم این تلاشم همچنان نتیجه بده *.*
سلام به همگی سایت رسمی امتحان یک از ما دارد حمایت می کند و من از شما می خواهم که به کانال امتحان یک ششم برای ششمی ها و امتحان یک هفتم  در پیام رسان رویبیکا عضو شوید 
 
این کانال برای ششمی ها و هفتمی ها است و نمونه هایی مثل امتحان ،جزوه ،کتاب الکتورونیکی و .....می گذارد 
 
 
شاد و پیروز باشید
از گذشته چیزی نمونده دیگه من یه دروغ و باور کردم ... اینم یه امتحان بود ... خیلی بد توی این امتحان رد شدم ... ولی هر امتحانی یه درسی رو بم فهمونده اینم یکی از با ارزش ترین درس ها بوده خیلی بده احساس این روزام نیاز به یه تغییر دارم 
ادامه مطلب
فردا  امتحان آسیب شناسی داریم خیلی مبحث داره  امشب به امید خدا تا پاسی از شب باید درس بخونم یا شاید هم تا خود صبح تا شاید بالاخره این کتاب مبارک تمام بشه و اینو پاس کنیم که
بره رد کارش؛ بره رد کارررررررررررش 
الان خسته ام میفهمی خسته....
منتظرم ساعت 7 بشه برم سلف میگه با شکم گرسنه میشه درس خوند؟؟؟!!
خدایا کمک...
 
از 8جلس یکی از استادای پروتزمون 1جلسه تشکیل شد
اخرشم 3تا جزوه داشت گف همینارو بخونید 
نگران نمرمم نباشید(حالا همه از سختی امتحانش میگفتن)
یکی پریروز رفته بود پیش مدیر گروه اعتراض
امتحان رو لغو کرد و گفته تا جلسات تشکیل نشن امتحان نمیذارم بگیرن
بماند که حالا اون استادمون که کلاساشو تشکیل نمیداد یکسری جریانات داشت که نمیخوام اینجا بگم
این یک هفته ایی گذشت همش به گریه بود ، همین حالام حال درستی ندارم
امتحان بعدیم فارماست 
کلی درس قرار بود توی
 بعد شیش روز  سخت کاری فرا رسیدن جمعه رو واااقعا به خودم تبریک میگم و برنامم برای این بیست چار ساعت تعطیلات عبارت اند از :به نام خدا لش کردن!!!
به  خدا به همه اولتیماتوم (ایشالا که درست نوشتم)دادم  که فردا کسی منو از خواب بیدار کنه نه تنها دیگه با هیچکدومتون حرف نمیزنم بلکه اگه ضربه خورد به سرم خواستم از خونه برم بیرون دارم بزنید ولی بهم اجازه ندید..
سوال اصلیم اینجاست آیا یه روز دلم برای این روزایی که نه صب از خونه میرم بیرون نه شب برمیگردم خون
الکی دارم می نویسم
الکی خوشحالم انگار سیم کشی های مغزم بهم ریخته
ساعت 2 ناهار خوردم
ساعت 4 گرسنه ام شد
ساعت 5 یه وعده دیگه خوردم
الان به معنای واقعی گرسنمه
ساعت 7 تازه
یعنی تا شام زنده می مونم
و تازه اصلا هم وزن اضافه نکردم
هیچ حس میکنم دارم وزن کم میکنم
ولی الکی خوشحالم
چی بخورم خخخخ
دقیقا چند روز سیستمم بهم ریخته نمی فهمم چرا
اصلا برای همین می ام اینجا می نویسم
مغزم بیش از حد فعاله نمی فهمم چرا
پشت سر هم روشنه دارم همش کار میکنم فکر میکنم
ولی
دوسه روزه میخونم و از فردا سه روزی رو شروع میکنم که معادل 9 واحده رسما سنگین ترین روزهای تاریخ دانشگاه و پیش رو دارم  ( از این سخت ترم بوده )
استرس فردا و پس فردا و پس اون فردا ودیگر مسائل کلا انرژیمو گرفته بود خدا روشکر بعد از ظهر تونستم کام بک بزنم  و دوباره بلند بشم الان واقعا حووصله ام نیست که به هیچی  فکر کنم حتی به امتحان فردا فقط دلم میخواد که دست پر برگردم  از این سه روز سخت که باید فقط بشینم پای جزوه و کتاب خدایا خودت کمکم کن
حوصله ام وا
دروغ نگم کمی استرس دارم ...
۵شنبه امتحان صلاحیت دارم ...
و خب احساس میکنم نیاز به وقت بیشتری دارم...
فردا هم کشیکم ...
قطعا سه شنبه بعد کشیکمم خسته ام و نیاز به خواب دارم و یه چهارشنبه میمونه ...
از اون طرف خونه ام رو مخمه از کثیفی و به هم ریختگی و وقتی که ندارم برای تمیز کردنش!‌
تنها لطفی که به خودم میکنم برای جلوگیری از انفجار اینه بعد غذا خوردن سریع ظرف ها و قابلمه ها رو میشورم که تلنبار نشن ‌‌...
که دیگه ۵شنبه بعد از امتحان و استراحت تمیز و جمع و جو
از این تک بعدی بودن جدیدم متنفرم ولی فعلا راه دیگه ای ندارم. به همه چیز شک دارم و انرژی ام در تمام ساعات روز نزدیک به صفره. فردا شروع امتحانات پایان ترم هست و دوتا امتحان دارم. آمادگی ام به طرز ترسناکی کمه. انگیزه ام هر ثانیه فروکش می کنه و نمی دونم به چه امیدی هنوز به ادامه فکر می کنم. لعنت به تمام روزهایی که گذشت و برای من فقط حسرت و خاطره بد به جا گذاشت. تنها چیزی الان می تونم بگم خوبه، رابطه ام با پارتنرمه و اونم به این دلیله که هر دو با تمام وج
همین اول کاری کلی کار انداخت گردنمون:) 
دارم فکر میکنم فردا تا ساعت چند بیدار خواهم موند؟؟؟؟؟
فردا کلی کار سرم ریخته‌ست:(((
تا ساعت ۲ ظهر خونه نیستم:( 
بعدم با خانم S قرار دارم برای همین ساعت ۲ خونه نمیام و تا ساعت ۴ پیش اونم.
بعد ترم، ساعت پنج مامانم میاد پیشمون. ساعت شش هم یک کار دیگه‌ست.
ساعت هفت و نیم میرسم خونه:((((((
تا ساعت ۱۲ باید بیدار باشم تا کار دیگه‌ایی رو به اتمام برسونم:((((((((
ساعت پنج باید بیدار بشم:(((((((((((
فردا سخت ترین روز جهانه:) 
خدا ج
بسم الله مهربون :)
واقعا خسته شدم از این چرخه ی درس و امتحان. بی صبرانه منتظرم ترم تموم شه و تعطیلات برسه. وارد سال چهارم شدم دیگه ولی هنوزم دارم فکر میکنم اگه من مهندسی میخوندم الان چی شده بود و کجای زندگی بودم!
امروز کلاس زبان دارم ولی نمیرم. شنبه یه امتحان سخت دارم که هنوزم کلی نخونده دارم، فرصت کلاس رفتن ندارم. جدیدا فرندز رو هم دانلود کردم، امروز قسمت اولش رو دیدم ولی خب یه جاهایی اصلا متوجه نمیشدم چی میگن :| باید چند بار گوشش بدم تا متوجه بش
امروز ساعت هفتو نیم هشت بیدار شدم. دیگه نشستم پای کارم. تقریبا بیشتر کارامو انجام دادم یکی دوتا غیر از کتاب خوندن مونده. البته کتابم کلی جلو بردمشا. سعی کردم بفهمم بیشتر شاید تند پیش نرم اما میدونم تا شب کلی میشه. همین. فعلا کنج دنجم بالکن به خصوص که مرتبشم کردیم نمای زشتیم نداره. هرچند گرمه هوا اما چون سایه است اونجوری حس نمیشه یه گهگداریم یه نسیمی می وزه. همین براخودم خلاصه هم بر میدارم اما خلاصه ای که کلش هست :/ فکر کنم کتابو بخونم سنگین تره د
1. چرا دو شنبه نمیشه بریم عروسی و از شر این ناخونای دسته بیل راحت شم؟ :| کوتاهشون کنم، دلم برا خود بچه مثبتم تنگ شده :|
2. مامانم صبح بیدارم کرد درس بخونم :| نمی دونم چه فکری راجع به من کردن :|| رفتن بیرون و منم تا بیان تنهایی تو خونه قر دادم :| شما هم وقتی تو خونه تنهایین قر بدین خیلی حال میده :)))
3. ری ری زنگ زد دو ساعت تمام خودش حرف زد :|| دست منو از پشت بسته تو حرف زدن :||
4. باورتون میشه؟؟ دارم حاضر میشم برم مدرسه :| 
5. امروز شیمی و هندسه و فیزیک امتحان دارم.
1. چرا دو شنبه نمیشه بریم عروسی و از شر این ناخونای دسته بیل راحت شم؟ :| کوتاهشون کنم، دلم برا خود بچه مثبتم تنگ شده :|
2. مامانم صبح بیدارم کرد درس بخونم :| نمی دونم چه فکری راجع به من کردن :|| رفتن بیرون و منم تا بیان تنهایی تو خونه قر دادم :| شما هم وقتی تو خونه تنهایین قر بدین خیلی حال میده :)))
3. ری ری زنگ زد دو ساعت تمام خودش حرف زد :|| دست منو از پشت بسته تو حرف زدن :||
4. باورتون میشه؟؟ دارم حاضر میشم برم مدرسه :| 
5. امروز شیمی و هندسه و فیزیک امتحان دارم.
نشستم تو ماشین 
از صبح سه بار بالا آوردم و کلن یه رانی خوردم
شب سه ساعت خوابیدم
سرم داره بعد شیش ساعت کلاس منفجر میشه
بابا میگه فدای سرم چون من مثل یه فوتبالیستی ام که تازه فوتبال یاد گرفته بعد می خواد با مسی رقابت کنه:/
ولی من روزی بالای نه ساعت درس خوندم ،کتاب رو جوییدم،داداشمو مجبور کردم هر شب تا ساعت دو مشکلامو باهام کار کنه
بعد از اینا من باید از دوازده تا سوال دو یا سه تا درست جواب بدم؟
سوالایی که بارها و بار ها حل کردمشون
لعنت به این اضطر
هیجان انگیز بودن امروز نه تنها انرژی ازم نگرفت بلکه بعد از به اتمام رسوندن چالش سرحال تر شدم
راستش اولش خیلی ریلکس بودم برا ارائه موضوعم اما وقتی روبروی حضار وایسادم و آماده ارائه شدم به شدت استرس گرفتم و هول شده بودم اصلا یادم نمیومد میخوام چی بگم چون فقط اول ارائمو تو ذهنم مرور کرده بودم
شب گذشته حدود ۲ ساعت یه پاور پوینت خیلی جامع اما خلاصه درست کردم صبح اشتباه دستم خورد رو گوشیم و ریمو شد
آماده ی آماده بودم و میخواستم از خونه بیام بیرون
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، چند سالی است امتحانات نهایی دانش‌آموزان به بازاری برای کسب درآمد توسط افراد فرصت طلب تبدیل شده است. بازاری که با سوءاستفاده از نوجوانان کشور به بهانه فروش امتحانات نهایی، درآمدهایی را نصیب برخی افراد می‌کند.
این شبکه‌ها که عمدتا در فضای مجازی و کانال‌های تلگرامی یا اینستاگرام فعالیت می‌کنند، صبح روز امتحان سوالات را به دست مشتریان خود می‌رسانند و برای خرداد ۹۷ فعالیت آنها برای تبلیغات و بازا
تجربه کالج هامبورگارسالی از اعضای گروهامتحان کالج هامبورگ ۴۰ دقیقه طول میکشه و سطح زبان ب۲ هست.برای ام کورس از ۲ بخش لوکه و سی-تکست تشکیل میشه..سطح امتحان همون بین ب۱ و ب۲ هست ولی بودن از دوستانم که تو ایران معلم زبان بودن و در امتحان رد شدن.من سطح زبانم س۱ هوخشوله بود(از آ۱ -س۱تو آلمان خوندم)شخصا برای امتحان Gramma B2 -C1 خوندم،همه Präposition هارو حفظ کردم و کتاب های Aspekte،sicher ب۲ وس۱ کامل خوندم.وقت برای امتحان زیاد بود و می‌شد ۲ ۳ بار چک کرد،اگر بلد نبود
حالت تهوع دارم 
از اینکه فردا امتحان میان ترم ۱۵۰ صفحه ای دارم و الان صفحه ی ۲۷ ام.
از اینکه باید مقاله ی شاه بنویسم و هنوز ۱/۳ ش رو نوشتم.
باید پیپر سیاست بدیم و هنوز ندادم.
باید برای روان هم ارائه داشته باشیم و هم یه تحقیق بهش بدیم.
باید برای امتحان میان‌ترم دانش خانواده ای که حتی هنوز کتابش رو هم‌نخریدم و روان شناسی بخونم و هنوز نخوندم....
باید برای بیچ تیزر تبلیغاتی بسازیم و هنوز نساختم...
اینا همش مونده و فقط ۵ هفته تا پایان ترم وقت هست...خدای
فکر کنم یک سالی میشه که دانشگاه نرفتم. 
با استادم هماهنگ نکردم؛ اما فردا احتمالا برم پیشش. اندازه یک ربع که دیگه باید وقت داشته باشه برام.
دلشوره دارم.
 
فایل ترجمه رو دوباره چک کردم و توی ذهنم بیشتر از ده بار با مترجم دعوا گرفتم.
 
دارم به این فکر میکنم که چرا بین انتخاب چند گزینه هیچ وقت شانسی نداشته ام توی تست ها و امتحان ها؛ و همچنین چرا وقتی دو تا دارالترجمه جلوی چشمم بود بدترین رو انتخاب کردم.
 
متاسفانه اقای محترم گرفت خوابید زود و دیگه ف
زنگ زدم مشاور. بهم گفت تو اصلا هدفت از زندگی چیه؟ برای چی می‌خوای ازدواج کنی؟ زدم زیر خنده و گفتم والا خودمم نمی‌دونم از زندگی چی می‌خوام و توقعم چیه. البته اینم بگم که هنوز نه به باره و نه به داره. ولی خب اینکه من هنوز نمی‌دونم چی می‌خوام و تکلیفم با خودم روشن نیست، یه مشکل اساسیه. تا حالا فکر می‌کردم خیلی خوب خودمو می‌شناسم و می‌دونم چی می‌خوام. حالا افتادم تو یه ورطه امتحان که بدجور دارم امتحان می‌شم. دلم نمی‌خواد یه مومن رو صرفا به خا
بسم الله مهربون :)
دیروز چیزی حدود 7 واحد اختصاصی با هم امتحان داشتم. یعنی این ترم به حدی واحد ها و برنامه ی امتحان های من داغونه که فقط امیدوارم زنده بمونم دی:
ولی خب بعدش 12 ساعت خوابیدم که تلافی شه. امتحان بعدیمم آناتومی اعصابه که بی نهایت برای من سخته. قشنگه ها، خیلی قشنگه. من هرموقع میخونم واقعا از قشنگی و پیچیدگیش لذت میبرم ولی خب در عین حال سخته. استادمون خیلی جزئیات گفت که همه ش رو هم باید بدونیم.
+ یه گلدون حسن یوسف چند روز پیش هدیه گرفتم،
مریض شدم. تا همین حالا که از دوازده شب گذشته مهمون داشتیم، سرسام گرفتم. یه خروار تست و درد و مرض و کوفت و زهرمارم مونده، هر غلطی میکنم ساعت مطالعه م بیشتر از 5 ساعت نمیشه و حس کند ذهن بودن بهم دست داده، رشته ریاضی "فیزیکه" و فیزیکم از همه چیم داغونتره همچنان، کتابی که قد کلیه م پولشو دادم جر خورد، الان فهمیدم امتحان شیمی داریم، صبح ساعت 5 باید پاشم، بعد از ظهر دندون پزشکی...
شب بخیر... یه کم برام دعا می کنید؟
ساعت هشت بیخیال حال دلم
 همینجوری ک وایسادی...یهو چشاتو ببندم..
بگم
دوست دارم
دوست دارم
دوست دارم
با تموم بی قراریام دوست دارم
با تموم نفسام دوست دارم
با تموم من دوست دارم
دستمو بردارم از رو چشمات
بوسشون کنم
آروم زل بزنم بهت بگم
دارمت.......
جناب آقای ……
معاون محترم آموزش
موضوع : دفاعیه اتهام تقلب امتحان
با سلام و احترام
احتراما اینجانب …… دانشجوی رشته …… بعلت استرس و خستگی ناشی از مطالعه و مرور دروس و کمبود خواب به اشتباه جزوه درسی ……  را با خود به جلسه امتحان بردم و مراقب امتحان صرفا به دلیل همراه داشتن جزوه مربوطه مانع از ادامه امتحان اینجانب شده و به ناحق نام اینجانب را بعنوان متقلب به دایره امتحانات اعلام نمود. با عنایت به اینکه اینجانب از دانشجویان فعال و کوشا در درس
من احساس میکنم خنگ شدم چون این ترم از اول درس خوندم ولی هم چنان الان فکر میکنم کاش بیشتر وقت میذاشتم برای گوارش در حالی که واقعا وقت گذاشتم! اما به احتمال زیاد به خاطر اون یک هفته ایه که فکر میکردم بیشتر وقت دارم ولی فهمیدم در حقیقت ندارم. نمیدونم اصلا فقط انگشتامه که داره مینویسه ولی تحت فشارم. دلم میخواد زودتر فردا بشه و یک پشت امتحان خوب داشته باشم اما خب لازمه اش اینه که خوب بدم و لازمه اش اینه که امروز خسته نشم. نمیدونم چون نگرانم فکر میکن
به آسمان نگاه میکردم و میخواستم به تو فکر کنم اما حوصله‌ات را نداشتم. سعی کردم تصور کنم یک روز کنار من زیر همین آسمان دراز میکشی و من به تو در مورد ستاره‌ها توضیح میدهم اما حوصله نداشتم. فردا امتحان کوانتوم دارم. بلند شدم و آمدم خانه. چهار ساعت بعد، وسط نوت‌های کوانتومی که سعی دارد هایدروجن ِزیبا را برایم به هایدروجن لجن بدل کند به یاد تو افتاده‌ام. میخواهم ببینمت. همین الان میخواهم ببینمت. میخواهم حرف بزنیم. مامان که آمد در اتاق سیتا گریه
خدا با بلاتکلیفی هیچ کیو امتحان نمیکنه به نظرم.
بلاتکلیفی مشکل توعه.خدا کمک میکنه تو بلاتکلیفی ها.
کو؟؟؟
از وقتی خودمون رو شناختیم بلاتکلیفیم.
میدونم امتحان نیستم.چون امتحان با صبر درست میشه.ولی وقتی ندونی چاره صبره یا نه چی؟نمیدونی باید دست رو دست بزاری یا نه.
این خیلی بده
 
چه حس خوبیه
امتحان جغرافی داشته باشی..
هنوز یه درسو بلنگی و استان شناسیو باز نکرده باشی..
یک ساعت فقد تا امتحان دادنت فاصله باشه
بیای به نت وصل شی که نمونه سوال استان دانلود کنی و بخونی
پیام ببینی که آموزش همین الان .. ینی 6 صبح
گفته کلیه ی مقاطع به علت برودت هوا و بارش برف تعطیل است...
حال من رو تصور کنین دیگه:))
خدایا شکرت!
این هفته هرررر روز امتحان پایانترم دارم :| امروز دومیش رو هم با خوشی! گذروندم 
حالا میدونی چی از من نمره کم میکنه تو امتحان؟ ماشین حسابم دوبااار یک عدد اشتباه تحویلم میده :||| زیبا نیست واقعا؟ دوبار یه عدد اخه لنتی اونم اشتباه؟
ولی خوب بودن تا الان.واقعا خیلی تلاش کردم و نتیجه شون هم گرفتم.
امیدوارم این هفته به خیر بگذره و بعدش یک هفته فرجه و دوباره بسم الله :| اونا سنگین تر هم هستن حتی :)))
ولی دم بچه های شورای صنفی گرم ک رسیدگی کردن و تقویم آموزشی
امتحان داشتند آن هم از نوع مجازیش. ساعاتی قبل از شروع امتحان، آمده برایم اینچنین نوشته:
"سلام خانوم 
معذرت میخوام که مزاحمتون شدم 
متاسفانه من چشمام عفونت کرده و ساعت۳:۳۰ نوبت چشم پزشکی دارم باید از ساعت ۳ مطب دکتر باشم ومعلوم نیست کارم کی تموم بشه و نمیتونم در کلاس شرکت کنم
امیدوارم عذرم پیشتون موجه باشه و نمره ای از عدم حضورم در کلاس کم نکنید"
برایش نوشتم: برو به سلامت فقط هر وقت برگشتی پیام بده تا همینجا ازت درس بپرسم"
نوشت: "من چشمام دیگه د
خداوندا؟
رشته از این مبهم تر نبود نصیب ما کنی؟
این رشته های ریاضی میگن ۱۰+۱۰=۲۰
لامسباااا.چی به اضافه چی رو شما رو به یه نتیجه میرسونه؟چی به دست میاری!اصللااااا؟
اه!اصلا چی به چیه؟من کی ام؟تو کی ای؟
(وی روز میانترم ساعت ۶ از خواب خوش برخاسته و درس امتحان ساعت ۸ اش را شروع کرده به خواندن...!و در نهایت از ۱۲ نمره ۱۰ و نیم گرفته است و دااارد دیوانه میشود)
......
از ساعت شیش شیش و نیم که رفتیم بازار رو پا وایستادم تا هشت و نیم که اومدیم. از هشت و نیم که نماز خوندم به بعد،تا دو و نیم نیمه شب بازم رو پا وایستادم. پاهام داره لعن و نفرین و تف و هر آنچه بلده نثار روح پاکم میکنه.
آخه کدوم ادم دیوانه ای امتحان آشپزی رو ساعت هشت صبح برگزار میکنه؟؟؟؟ 
فقط امیدوارم نتیجه رضایت بخش باشه
Tha'Thela-despina vandi
دیروز یه سری چیز خریدم که تونست تا چند ساعتی حالمو خوب کنه،فردا پودمان دوم یکی از کتابای تخصصی ترم رو امتحان دارم،مغزم همینطور فقططط پرواز میکنه،دلتنگی واقعا میگ♡د.فکر کنم دارم سرما میخورم آب ریزش بینی و گرفتگی صدا اومده سراغم،باید ویدیوهای مربوط به امتحان فردا رو ببینم تجزیه تحلیل کنم بفهمم چند چندم.
عصر‌هایی را که صبح‌اش امتحان داشته‌ام ، عجیب دوست دارم . از دانشگاه که می‌رسم خانه، مثل پسربچه‌های دبستانیِ از فوتبال برگشته ، کیف و وسایل‌ام را پرت می‌کنم یک طرف اتاق ، گوشی‌ام را می‌گذارم حالت هواپیما ، پرده‌ها را می‌کشم ، روی تخت دراز می‌کشم و فقط چند دقیقه‌ای به سقف خیره می‌شوم . همین .‌چشم‌هایم را می‌بندم و به سکوت اطرافم گوش می‌دهم . عصرهایی که صبحش را امتحان داشته‌ام ، عجیب دوست دارم ؛ برای چندمین بار بهم ثابت می‌کنند که سر
دو هفته دیگه امتحان دارم و روزی ۲۵ ساعت می خوابم.
خیلی ناراحتم که چرا اینقدررررر می خوابم
خواب سنگین ها
ازونا که خواب هم میبینم
 
روزها در کنار  اینکه خیلی دارن تند میگذرن اما اصلا هم نمیگذرن. تمام ثانیه های دنیا جمع شده توی هر دقیقه ولی تا چشم بهم میزنم هم شب شده.
متناقض بعیدی شده این روزها
 
+عنوان آقای قمیشیِ جان
سلام
 وقتتون بخیر
 ساعت هشت امروز اخرین امتحان نهاییمو میدم بعدشحدود20روز تا کنکور مهلت دارم تا زندگیمو تغیر بدم ....
ارزو میکنم هیچکس تو امتهانات نهایی نیفته (زبان رو سخت داده بود)
آرزو میکنم خرداد و تیر ماه شانس هممون باشه تا تو کنکور موفق شیم کنکوری که سالهاستزندگیمون رو به هم زده...
بینخودمون باشه تااینجا که اومدم به کمک و لطف خدا و امام رضا بوده اتفاقات زیادی بوده که حل شده و بعدا بهتون میگم.
ارزو میکنم ازدانشگاه مشهد مجاز بیارم.
ارزو دارم
در من یکی شبیه خودم داد میزند
من در سکوت غرقم و فریاد میزند
خیلی وقت است که ذوق همان چنتا بیت شعری هم که گهگاه میگفتم کور شده است
تا به حال به این درجه از بی خیالی نرسیده بودم هرچی دارم فک میکنم میبینم مهم نیست من این ترم امتحان جامع ندم و آبان امتحان بدم نمیدونم از کی اینقدر بی خیااال شدم 
البته تنها دغدغم از اینکه آبان بیفته اینه که میترسم با پیاده روی اربعین تداخلی داشته باشه 
خب امروز اخرین روز سال نود و هفت هست و من به شدت از عملکردم در سال نود و هفت راضی بودم. امتحان زبانم رو انداختم هفده فروردین و فارغ از نتیجه امتحان هر چی که باشه شروع سالم رو میزارم بعد از ۱۷. کل عیدم مرخصی گرفتم تا کمی منسجم تر رو چیزایی که یاد گرفتم تمرکز کنم و برم برای امتحان. اهداف امسال و دستاوردهای سال پیش کاملا مشخصن و میزارم بعد ۱۷ با فکر باز بنویسم.  
اونجایی که میرم یه مدرسه غیر دولتیه توی اکباتان
بچه‌هاش رو خوشم نمیاد ازشون
آدمایی که تکیه 100 درصد زدن روی خونواده هاشون و حتی بناشون اینه بعد از کنکور هم همین رویه رو داشته باشن...
نمیتونم باهاشون ارتباط برقرار کنم
وقتی 2 ساعت حرف میزنم باهاشون و تهش میگه خب میریم فلان کشور دیگه چرا الکی درس بخونم...
دارم اذیت میشم تو اون جو...
+
پ.ن: اولین امتحان دانشگاه رو دادم : )
عاولی بود D:
من عاشق برنامه ریزی ام. حالا توی هر مسئله ای میخواد باشه بززنامه فردارو اینجا میگم تا یکم شاد تر بشم.
ساعت  شش و بیست و هفت دقیقه بیدار‌میشم تا شش و چهل و شش دقیقه کارای اولیه رو انجام میدم تا هشت برای امتحان میخونم. هشت و پنج دقیقه مدرسه ام. حداکثر ساعت دوازده و ربع برمیگردم خونه. تا یک برنامه میریزم تا سی و یک اردیبهشت. از یک تا چهار درسمو میخونم. از چهار میرم یکم به خودم برسم. حداکثر دو ساعت باید طول بکشه. شش تا دوازده درس میخونم. دوازده میخواب
دقیقا بعد شب یلدا چهارتا امتحان پایان ترم دارم در دو روز... به عبارتی هر روز دو امتحان و دقیقا روزای امتحانم هم پشت سر هم مدیرم با مرخصی زیاد موافقت نکرد و فقط یه چند روزی رو تونستم مرخصی بگیرم...حجم درس ها خیلی زیاده و اصلا نمیخوام به اینکه قبول میشم یا نه از الان فک کنم..تنها عاملی که باعث میشه برای روزای امتحان انگیزه بگیرم اینه که هادسونم  مث من دچار همین بدبختی هست و البته بدبختی اون بیشتره چون با اساتید رابطه خوبی نداره و حتما زهرشونو میری
کنکور ارشدم تموم شد نمی دونم تا چه حد باید از جوابایی که دادم مطمئن باشم ولی می دونم دیگه تموم شد نمی خوام به استرسش فکر کنم حتی حاضر نیستم یکبار دیگه این تجربه رو تجربه کنم ولی به نظرم خیلی بهتر از چیزی که تصور میکردم بود.
امروز داشتم پله ها رو بالا میومدم یکهو یادم افتاد توی طول روز چقدر این پله ها رو بالا پایین میکردم تازه بعد از واقعه یادم افتاده پا درد بگیرم بیحال افتادم روی تخت فقط نمی دونم چهارواحد تخصصی رو کی قراره فردا پاس کنه فقط میدو
یک: دیروز که اولین روز سال ۹۹ بود، به احترام شهادت حضرت موسی کاظم علیه السلام که در همان روز بود، سال نو را تبریک نگفتم و تبریک و شاد باش را برای امروز گذاشتم. پس حالا هم عید نوروز و هم عید مبعث را تبریک می‌گویم و برای تک‌تک‌تان آرزوی سالی به دور از بیماری و بلا و پر از سلامتی دارم.
دو: صبح که از خواب پاشدم احساس می‌کردم خیلی خوابم میاد و بدنم کوفته است. یکم که فکر کردم یادم اومد که دیشب ساعت‌هارو جلو بردن. من همیشه دو روز از سال رو با ساعت مشکل
امروز ی امتحان سخت 3 واحدی تخصصی داشتم 
علاوه بر جز ب جز خوندن جزوه 
امتحان خوبی نبود 
این درس پیش نیاز خیلی از واحد های ترم بعدم 
خدایا تلاشم کردم و ازته قلبم ب خودت می‌سپارم کارم ❤️امیدوارم نمره ی قابل قبولی پاس شم 
مطمئنم ک بهترین برام میخوای خدا
فقط پاس شه تموم شه
پ. ن:این روزای میهنم کاش ی خواب بود
سراسر غم سراسر اندوه 
بسم الله


سلام.
اول اینکه حاجیتون تمرینات بوکسش رو شروع کرده.از فردا با استادا درگیرم!
خب از این بگذریم.
گذشتیم.
پنج شنبه چهار صبح دارم میروم سبلان.با گروه سن بالاهای از خود راضیِ غرغرو.این ها همه از بی کسیِ که باید با این جمع ها بروم.اما از دست روزگار!
خیلی حرف ها و خاطره ها از کوه رفتن هایم دارم!ولی حوصله اش نیست!دوباره مینویسم.
دوشنبه ی بعدی امتحان ارتوپدی دارم.نمیدانم چه میشود ولی زیاد مهم نیست.خودم دارم یاد میگیرم!
تابستان جای خوبی رفته اید
هوش مصنوعی رو سه بار خوندم و یه بارم باز نگاه کردم. دگ هم ازش خسته شدم و نمیخوام بهش فکر کنم. انشاا... این امتحان اخری رو هم فردا بدیم تموم بشه بره. کار رو قراره انشاا... از شنبه زیاد زیادش کنم چون تصمیم گرفتم یه چیزی بخرم و البته وقتم آزاده خب.
دیگه اینکه فردا نوبت ناخن هم دارم که برم زرشکی کنم خوشگلارو :) یه دفترم میخوام بخرم واسه پیج بلاگریم برنامه ریزی کنم. به و به از حس خوب این کار. شکر خدای را. برم فعلا :) راستی گوشی رو باید کم کنم !نوشتم که یادم ب
یعنی امروز خنده های ریز و زیبای گلناز مانع شد سرش داد نزنم. گلناز محصل دهم انسانی است و با نمره ی ۷ امتحان ریاضی خردادش رو افتاد. امروز امتحان شهریورش رو باید می داد. آمده بود ولی به اشتباه درس زبان را خوانده بود. از مسئولین مدرسه خواستم روز دیگری از او امتحان بگیرند و ختم بخیر شد.
یعنی امروز خنده های ریز و زیبای گلناز مانع شد سرش داد نزنم. گلناز محصل دهم انسانی است و با نمره ی ۷ امتحان ریاضی خردادش رو افتاد. امروز امتحان شهریورش رو باید می داد. آمده بود ولی به اشتباه درس زبان را خوانده بود. از مسئولین مدرسه خواستم روز دیگری از او امتحان بگیرند و ختم بخیر شد.
بسم الله
یادم هست در دوره ی کارشناسی درسی داشتیم با عنوان «قرائت متون عرفانی». متنی که در کلاس تدریس می شد، چند صفحه ای بود از «اشارات و تنبیهات» ابن سینا. اما قرار شد برای میان ترم، «چهل حدیث» امام خمینی را بخوانیم. استاد عزیزمان (دکتر عباسی) دو راه برای گرفتن نمره ی میان ترم گذاشتند: یکی اینکه بیست حدیث اول را (با شرح حضرت امام) بخوانیم و امتحان بدهیم؛ دیگر اینکه به یکی از احادیث کتاب عمل کنیم و به استاد خبر بدهیم و 20 بگیریم! اولی خیلی آسان تر
رنج و راحتی همیشه با هم هستند و هیچ وقت از هم جدا نمی شوند فقط ترتیب حضورشان و تقدم و تاخرشان در موارد مختلف فرق دارد.
اگر اول رنج را انتخاب کنی بعد از آن راحتی را خواهی چشید اگر اول راحتی را انتخاب کردی بعدش نوبت رنج خواهد بود.
در هر موردی این موضوع صادق هست، مثلا درس خوندن. کسی که درسا رو تا شب امتحان نمیخونه یعنی اول راحتی رو انتخاب کرده باید رنجش رو شب امتحان و حتی تبعات بعد از شب امتحان که شامل نمره نامطلوب و ضربه به معدل و...  هست رو بچشه و بر
به علت فوت سپهباد سلیمانی امتحان امروز و فردا لغو  شد .
من که امروز در خانه هستم برای امتحان چهار شنبه یک مروری می کنم و فرست دارم چند کلامی در سایت بنویسم .
اولین فکر تاسیس سایت در سال 1397 توسط استادم به فکر من افتاد اما بیخیال فکرم شدم تا چند روز پیش که با شوهر دختر عمم این سایت رو تاسیس کردیم و به من یا داد چطور یک سایت ایجاد کنم.
ممنون از استاد بزرگوارم جناب آقای فصیحی و دامادمون جناب آقای سهیل رنجبر دوست 
به علت فوت سپهبد سلیمانی امتحان امروز و فردا لغو  شد .
من که امروز در خانه هستم برای امتحان چهار شنبه یک مروری می کنم و فرصت دارم چند کلامی در سایت بنویسم .
اولین فکر تاسیس سایت در سال 1397 توسط استادم به فکر من افتاد اما بیخیال فکرم شدم تا چند روز پیش که با شوهر دختر عمم این سایت رو تاسیس کردیم و به من یا داد چطور یک سایت ایجاد کنم.
ممنون از استاد بزرگوارم جناب آقای فصیحی و دامادمون جناب آقای سهیل رنجبر دوست 
به علت فوت سپهباد سلیمانی امتحان امروز و فردا لغو  شد .
من که امروز در خانه هستم برای امتحان چهار شنبه یک مروری می کنم و فرصت دارم چند کلامی در سایت بنویسم .
اولین فکر تاسیس سایت در سال 1397 توسط استادم به فکر من افتاد اما بیخیال فکرم شدم تا چند روز پیش که با شوهر دختر عمم این سایت رو تاسیس کردیم و به من یا داد چطور یک سایت ایجاد کنم.
ممنون از استاد بزرگوارم جناب آقای فصیحی و دامادمون جناب آقای سهیل رنجبر دوست 
جزوات پیش رو مربوط به امتحان فقه که یک بخش از امتحان پودمان فقه و اصول است را شامل می شود. جزوه اول کل محدوده کتاب قواعد فقه محقق داماد بر اساس محدوده امتحان اعلام شده از سوی مرکز آموزش است. جزوه دوم و سوم خلاصه ای از این کتاب است.
ادامه مطلب
امروز نهم آذر ماه 
و من بی حال و درگیر با خودم 
دیروزم با فیلم دیدن گذشت بدون لذت بدون هیجان 
جمعه این هفته امتحان دارم 
یک هفته کامل برای درس خوندن از دست دادم 
چند روز وقت دارم برای خوندن نه البته نمره اوردن زمان کمی است 
# احساس افسردگی دارم از چند ماه پیش تا الان 
قصد رفتن پیش یک روانپزشک را کرده ام 
#از این حالت زارم بیرون بیایم 
#خودم را فراموش کرده ام 
#برای چه کسی همه ی زندگیت را به آشوب زدی؟
کجاست؟ حواسش هست؟
 
سلام علیکم :)
 
1- به این نتیجه رسیدم به سختی یک انسان معتاد به کارم. یعنی نمیتونم ده دقیقه یه جا بشینم و هیچ کاری نکنم. باید برای خودم کار تراشی کنم. هر چیزی. حتی اگه میخواد دیدن فیلم باشه. ولی باید یه کاری بکنم. :)
 
2- سوال دارم:
آقا چی کار میکنید طی شبانه روز وقت کم نمیارید؟ به نظرم به ساعت های شبانه روز من باید حداقل 7-8 ساعت زمان بیشتری اختصاص بدن. یعنی یک شبانه روز باید بشه 32 ساعت. با این اعتیاد به کارم هر چقدر میدوام بازم کار عقب افتاده دارم. (مگه
دارم امتحان‌های ریاضی بچه‌هام رو تصحیح می‌کنم. حالا بعد از شش ماه به مرحله‌ای رسیدم که از روی دستخطشون، از شیوه عددنویسیشون، از اینکه با مداد حل می‌کنه یا با خودکار، از اینکه راه‌حل‌های طولانی می‌نویسه یا سوالات رو ذهنی حل می‌کنه، از روی تمیزی یا نامرتبی برگه‌های امتحانیشون، بدون اینکه به اسم بچه‌ها نگاه کنم میتونم به درستی تشخیص بدم که این امتحان مال کدومشونه
درست همینجا و توی همین لحظه‌س که ریشه‌های کوچیک سی و دوتا پسربچه رو توی
نشستم و از نو برنامه ام رو نوشتم و روزهایی که save کرده بودم رو بهش اضافه کردم و لطفش این بود که فهمیدم اوضاع اون قدری که تصور میکردم خوب نیست و بازهم برنامه ی فشرده ای شد و اگر خدای نکرده چند ساعت مشکلی پیش بیاد مساوی هست با حذف درسی که باید طی اون چند ساعت میخوندم و نتیجتا بی جواب موندن اون درس توی آزمون...دوتا آزمون زنان دادم که نتیجه ی هر دو بد بود و در عجبم که هنوز هم توی هر آزمون حداقل یک یا دو غلط از سر بی دقتی دارم که غالبا همون سوالاتی هستن ک
جوون تر که بودم، مثلا ترم پنج لیسانس، وقتی یک روزم تلف میشد، به خودم می گفتم اشکال نداره، فردا جبران می کنی.
واسه نیم ترم ریاضی مهندسی، دو روز وقت داشتم که روز اولش فقط پنج ساعت درس خوندم.
همین انگیزه دادن و جبران کردنه باعث شد که روز دوم دوازده ساعت درس خوندم و اون امتحان رو ماکس کلاس شدم.
الان این یک هفته رو هیچ کار نکردم.
امیدوارم جبران کنم...
 
امروز با خبر بد شروع شد. براین مگی مرد. همون کسی که کتابی که الان دارم میخونمو نوشته. کتاب فلاسفه ی بزرگ رو. خب واقعا ناراحت شدم. ولی کاش ادم میمیره هم اینجوری بمیره. بگذریم :( 
از صبح هی پاشدم هی خوابیدم دیگه بار اخر گفتم مائده اینو میخوای؟ میخوای این ادم مزخرف باشی؟ پاشو خودتو جمع کن دیگه ساعت ده پاشدم. تازه میخوام شروع کنم. فردا امتحان دیکته هم دارم :دی کتابمم که باید بخونم ولی زبان در اولویت هست فعلا تا سه شنبه. دلم میخواد از پسش بر بیام هرچند
شبای امتحان هرقدرم که خونده باشم عصبی میشم و انگار ده لیوان اسپرسو خورده باشم این ور اون ور میپرم. انرژی حضورتو اطرافم حس میکنم همینجوری که داشتم درس می‌خوندم یهو به خودم اومدم و دیدم دارم برای تو توضیح میدم. روحت کنارم نشسته امشب. آرومم می‌کنه. اولین امتحانیه که شبش آروم آرومم. یه فصل نخونده و دوتا تکلیف ننوشته دارم ولی آرامشی که اون روزا از بوییدن عطرت می‌گرفتم رو دارم :) مرسی که کنارمی عزیزم
به اطلاع دانشجویان دانشگاه پیام نور میرساند، با توجه به عدم برگزاری امتحان دروس اتومکانیک و ارتعاشات در تاریخ تعیین شده، جهت اعلام زمان جدید برگزاری امتحان به مدیر محترم آزمایشگاهها سرکار خانم واثقی واقع در طبقه دوم ساختمان شهید هاشمی، مراجعه فرمایند.
سلام
چه جوری ترس مون رو از چیزهای ناشناخته از بین ببریم یا کنترلش کنیم؟، ما دو ماه دیگه یه امتحان سرنوشت ساز جلو مون هست، براش تلاش هم کردیم، من خودم از دهم تست میزدم، ده ساعت میخونم، نمی رفتم بیرون به خیال اینکه از اون موقع خودم رو کنکوری میدونستم، الان که اومدم دوازدهم، فهمیدم فشار واقعی یعنی چی.
نمیدونی تستی بخونی یا تشریحی یعنی چی، من تا الان تشریحی رو در حد عالی بلدم، تو روزهای مدرسه روزی ۵ ساعت میخوندم تو مدرسه دولتی، ولی برنامه م ۷

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها